آقای دکتر
منافی پدرش را برای اصلاح دندانهای حضرت امام میآورد. خود دکتر فرزندی داشت که
او را هم با خود میآورد. روزی آن پسر دستهایش را شست و از داخل جعبه دستمال
کاغذی یک دستمال بیرون کشید و دستهایش را خشک کرد. در همان حین دوباره به سمت
جعبه دستمال کاغذی دست برد تا دستمال دیگری بردارد. حضرت امام دستش را گرفت و فرمود: «همان یک دستمال
برای خشک کردن دست و صورت کافی است». امام تا این حد حساس بود و ملاحظه کسی را در
این مورد نمیکرد.